میراث‌فرهنگی صدای ماکوهای هنرمندان را بشنود

جامه پوش: هنرمند پارچه بافی سنتی با اشاره به اینکه صدای ردکردن ماکوها و هیاهوی زنان از گذشته در گلستان وجود داشته، گفت: این هنر هم اکنون برای رونق و رواج نیازمند حمایت مسئولان است.

گلستان به لحاظ شرایط آب و هوایی مناسب و دارا بودن مواد اولیه نساجی همچون پنبه مرغوب، ابریشم و پشم های مناسب می‌تواند بستر مناسبی برای تولید پارچه‌های مناسب و طبیعی باشد.

در این هیاهوی بازار پارچه‌های خارجی و صنعتی، «سیده هدی حسینی» توانسته هنر پارچه بافی را بار دیگر در استان زنده کند و با راه اندازی کارگاهی هر چند کوچک و آموزش در این حوزه به افراد مختلف، قدم‌های مثبتی برای این هنر بردارد.

*خودتان را معرفی کنید.

«سیده هدی حسینی» هستم، ۳۶ ساله و فارغ التحصیل رشته طراحی و دوخت از دانشگاه شریعتی تهران، حدود هفت سال است که در کار بافت پارچه فعالیت می‌کنم.

به دلیل اینکه دوست داشتم در شهر خودم درس بخوانم، تلاش کردم تا در دانشکده فنی و حرفه‌ای مائده گرگان قبول شوم و بعد تحصیلاتم را در دانشگاه شریعتی تهران قبول شوم.

* آیا فقط به ادامه تحصیل فکر می‌کردید؟

وقتی وارد دانشگاه شدم با خودم گفتم، باید علاوه بر گرفتن مدرک کارشناسی، بتوانم کار و حرفه‌ای را به صورت تخصصی که مرتبط با رشته خودم باشد را دنبال کنم. ترم چهارم دانشگاه با بافت پارچه آشنا شدم و آنقدر به این حرفه علاقمند شدم که زمانی که پشت دستگاه بافت دانشگاه می‌نشستم، گذر زمان را اصلاً متوجه نمی‌شدم.

بر همین اساس هم پایان نامه خودم را به عنوان «پارچه بافی و به روزرسانی دست بافته‌های ابریشم بافی گلستان» انتخاب کردم.

من ۹ ماه برای تحقیق به سه شهرستان‌های کلاله، مینودشت و رامیان رفتم، متأسفانه در آن زمان هیچ منبعی حتی در خود میراث فرهنگی برای پارچه بافی گلستان وجود نداشت، مگر در کتابخانه میرفندرسکی که توانستم جسته و گریخته مطالبی را از کتاب‌های اسدالله معطوفی به دست بیاورم.

مجبور شدم با پرس و جو از خانم‌های مسن در روستاهای گالیکش، کلاله و رامیان پژوهش‌های میدانی را انجام دهم و تمام تلاشم این بود که پایان نامه خوبی اجرا شود.

*با «ابریشم کجین» چگونه آشنا شدید؟

در این تحقیق با نخی به نام «ابریشم کجین» آشنا شدم که هنوز هم برای بافت پارچه هایم از آن استفاده می‌کنم، وقتی نمونه نخ را پیش اساتیدم در تهران بردم، آنها هم از آن استقبال کردند.

۸۰ درصد پیله‌های تولیدی گلستان از استان خارج می‌شود در حالی که ما باید تولیدکننده نخ باشیماین نخ، از زائده‌های ابریشم بافته می‌شد، در واقع از ته پیله‌ها، پیله‌های نامرغوب و یا پیله‌هایی که سوراخ شده بود، گرفته می‌شد، پارچه «ابریشم کج» هم با این نخ درست می‌شود.

زمانی که خواستم از این نخ پارچه‌ای را ببافم، کسی را در منطقه رامیان پیدا نکردم، برای همین مجبور شدم تا به روستاهایی همچون «روستای کشکک» بروم تا برایم نخ و پارچه درست کنند.

البته بعدها توانستم این نخ را از روستاهای مشهد مانند «روستای بسک» که مهد ابریشم بافی ایران است، تهیه کنم.

سه ماه بعد از پایان نامه، دانشگاه پایان نامه من را به همراه دیگر پایان نامه‌ها به جشنواره مد و لباس فرستاد، در آن جشنواره توانستم بین ۲۰۰ پایان نامه در سال ۹۳ رتبه برتر را کسب کنم، آنجا بود که به راه درست خودم ایمان آوردم.

* سنت پارچه بافی در گلستان به چه شکلی ادامه یافته بود؟

این سنت به شکل‌های مختلف در استان ادامه یافته بود به عنوان مثال زنان رامیانی در مراسم آئینی باید یک دست لباس سنتی در جهاز دخترانشان قرار می‌دادند و این بایدها باعث شده بود تا سنت‌ها هنوز در بین آنها حفظ شود، ولی با تمام زحمت‌های اصولی و با کیفیت، پارچه خوبی بافته نمی‌شد.

رنگرزی‌های مصنوعی باعث پس دادن رنگ‌ها روی پارچه می‌شد، به همین دلیل آنها لباس‌های بافته شده را نمی شستند، حتی این پارچه‌ها با تعریق هم رنگ پس می‌داد.

متأسفانه استفاده از نخ‌های مصنوعی و ابریشم‌های بی کیفیت وارداتی باعث شده بود تا دل و دماغ بهره گیری از روش‌های سنتی از مردم گرفته شود، به همین دلیل آنها از بازار نخ‌های مصنوعی ابریشمی را می‌خریدند و با آنها پارچه می‌بافتند و از آن طرف پیله‌هایی را که پرورش می‌دادند را به استان‌های دیگر به صورت خام می‌فروختند.

* کار بافت پارچه را در گلستان چگونه آغاز کردید؟

بعد از فارغ التحصیلی نمونه پارچه را به میراث فرهنگی استان نشان دادم، آنها به من کارت شناسایی البسه محلی دادند و تقریباً سه ماه بعد یک اتاق به همراه دستگاه سنتی در خانه هنرمندان هنرهای بومی به من واگذار شد تا بتوانم کار ابریشم بافی را آغاز کنم.

بعد از مدتی فعالیت به یکی از بانک‌های عامل برای گرفتن وام معرفی شدم ولی متأسفانه به دلیل اینکه کارشناسان بانک هیچ اطلاعاتی از این حیطه نداشتند با مبلغ کمی موافت کردند.

با این مبلغ فقط توانستم بخش بافت پارچه را راه اندازی کنم، یعنی دستگاه‌ها و مواد اولیه را خریداری کردم و مقداری را هم برای سرمایه در گردش گذاشتم ولی با وجود تمامی مشکلات توانستم از سال ۹۴ کارگاه را راه اندازی کنم.

* تدریس را از چه زمانی آغاز کردید؟

همزمان با آغاز فعالیت کارگاهی تدریس در دو دانشگاه فنی را در استان آغاز کردم و به هنرجوها پارچه بافی را آموزش دادم، البته در آن زمان در گرگان کسی از این هنر اطلاعات زیادی نداشت.

* برای راه اندازی کارگاه با چه مشکلاتی روبرو شدید؟

زمانی که کارگاه را راه اندازی کردم، به دنبال فرد ریسنده ای در استان بودم، اما متأسفانه کسی پیدا نمی‌شد، چون همه کسانی که روزی در این حوزه فعالیت می‌کردند، دستگاه‌ها را دور انداخته و دیگر فعالیت نمی‌کردند.

برای پیدا کردن نخ مناسب با استان‌های زیادی تماس گرفتم، تا سرانجام با خانمی به نام «خاله کبوتر» که کار نخ ریسی انجام می‌داد، آشنا شدم و به کمک این فرد توانستم همان معیار نخ ریسی خودم را پیاده کنم، به طوری که تا به امروز در سطح کشور من را به عنوان بهترین ریسنده الیاف طبیعی و پارچه خاص دست باف می‌شناسند.

برای توسعه کارگاه به سراغ بافنده‌های شهر علی آبادکتول و رامیان برای تولید پارچه رفتم، البته سعی می‌کردم تا کسانی را انتخاب کنم که بتوانند به خوبی بافت انجام دهند.

* بازار فروش پارچه‌های دست باف چگونه است و چند نفر در کارگاه مشغول به فعالیت هستند؟

از سوددهی کار راضی هستم و هر روز هم بهتر می‌شود، در حال حاضر با برندهای زیادی کار می‌کنیم که کار صادرات پارچه را انجام می‌دهند، البته بازار فروش ما بیشتر به صورت سفارشی و به شهرهای بزرگ در تهران و اصفهان است.

همچنین قیمت پارچه بسته به نوع آن از متری ۱۰۰ تا ۴۰۰ تومان است که تقریباً ماهانه حدود ۱۵ میلیون تومان درآمد داریم، تعداد نیروی انسانی ما هم به صورت ثابت ۲۷ نفر و متغیر ۱۵ تا ۲۰ نفر است.

* چه مشکلاتی پیش روی شما است؟

در حال حاضر مشکل آموزش و فروش در استان وجود ندارد، بلکه مسأله مهم، تولید است و اگر حمایت‌های لازم انجام شود ممکن است انگیزه لازم دوباره به وجود بیاید.

* چه انتظاری از مسئولان دارید؟

کافی است تا به چرخه تولید، نگاه حمایتی شود، آن وقت مسأله اشتغال خود به خود حل می‌شود، برای مثال؛ خانه‌ای به نام «خانه خلاق نساجی سنتی» در گرگان وجود دارد که به موزه تبدیل کرده اند، اما وقتی وارد می‌شوید با چند دستگاه و مجسمه‌های شکسته مواجه می‌شوید، بارها از مسئولان میراث فرهنگی درخواست کردم تا اتاقی را در آن خانه به ما بدهند تا به این وسیله زمانی که گردشگر می‌آید، بتواند به طور زنده با کار پارچه بافی آشنا شود، ولی متأسفانه هیچ جوابی به من ندادند.

رونق گردشگری هم با حمایت از هنرمند صنایع دستی حل می‌شود، اما در این سال‌ها هیچ حمایتی از ما نشده و ممکن است خیلی از هنرمندان هم مانند ما پیگیر و سختکوش نباشند.

متأسفانه در حال حاضر حدود ۸۰ درصد پیله‌های ابریشم و پنبه‌های ما از استان خارج می‌شود، در حالی که ما باید خودمان تولید کننده نخ باشیم.

کافی است تا نگاهی واقع بینانه به محیط اطرافمان داشته باشیم، ما استانی دارای نیروی انسانی توانا و پویا هستیم و با توجه به داشتن مواد اولیه فراوان، می‌توانیم بستر مناسبی را برای ایجاد اشتغال همه فراهم کنیم.

منبع:مهر

ممکن است شما دوست داشته باشید
پیام بگذارید