جامه پوش: کل فروشگاهها را که بگردید یک تی شرت بچگانه زیر ۲۰۰ هزار تومان پیدا نمیکنید. یک ریال هم تخفیف نمیدهند و میگویند نمایندگی و شرکتی هستیم. همه جا پر شده از نمایندگیهایی که تنها چیزی که در آنها دیده نمیشود رعایت حال مصرفکننده است. من میگویم برای خودم لباس نمی خرم اما برای بچه در حال رشد که نمیتوانم خرید نکنم. به ناچار همین جنسها را باید با این قیمتها بخریم. یک شلوار جین برای پسربچه ۱۰ ساله خریدهام 500 هزار تومان و یک تی شرت را ۲۸۰ هزار تومان. آدم جنس ساخت مملکت خودش را چرا باید به این قیمت بخرد؟!
زن دل پری دارد. نایلون خرید را با حرص تکان میدهد و اضافه میکند: ارزان تر هم هست اما باید بروی بازار که توی این شرایط اصلاً صلاح نیست. تازه کیفیتاش پایین است البته همینها هم کیفیت بالایی ندارد اما چارهای نیست.
برای خیلیهای دیگر هم سؤال است که چرا قیمت پوشاک ایرانی در چند سال اخیر به این شکل سیر صعودی داشته است.
نتیجه این میشود که سود بیشتری عاید سرمایهگذار شود اما سر دیگر شاغلان بخش تولید بیکلاه بماند و وقتی طراح و دوزنده بیانگیزه شوند، نتیجه کار هم رضایتبخش از آب درنمیآید و در کل تنها قیمت بالای کالاست که ادعای تولیدکننده و صاحب برند برای برتری را نشان میدهد. در واقع میگوید ما گران هستیم پس خوب هستیم در حالی که اینطور نیست.
مصطفی بوتیکدار که سالها در حوزه فروش پوشاک فعالیت دارد هم در این باره حرفهای جالب توجهی دارد: به نظر من از وقتی که برندهای خارجی از ایران رفتند قیمت برندهای ایرانی به طرز چشمگیری افزایش پیدا کرد.
قبلاً که برندهای خارجی بودند مثلاً من بوتیک دار یک شلوار جین را میفروختم ۲۰۰ هزار تومان در حالی که مشابه آن شلوار در نمایندگی برند خارجی ۴۰۰ هزار تومان بود و برندهای ایرانی مشابه آن را ۱۵۰ هزار تومان میفروختند البته نه اینکه دقیقاً همان باشد ولی با کیفیت قابل قبول بود.
این مسأله حق انتخاب را برای مشتری حفظ میکرد. در آن شرایط اگر کسی میخواست از نمایندگی خرید کند ترجیح میداد 100 هزار تومان روی مبلغی که میخواهد به بوتیک بپردازد بگذارد و جنس موردنظر را از نمایندگی بخرد و اگر میخواست هزینه کمتری بکند از برندهای ایرانی خرید میکرد که نصف قیمت بوتیکها بودند. در واقع رقابت وجود داشت و این بد نبود.
الان نمیگویم برندهای ایرانی خوب نیستند اما انگار عرصه را برای خود فراهم میبینند تا قیمتها را هر روز بالاتر ببرند، البته آنها توجیه میکنند که کارشان درست است و با توجه به افزایش قیمت دلار این کار را میکنند.
ممکن بود یک تی شرت را که در بوتیک و برندهای دیگر خارجی دیگر ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار تومان میدیدند در برندهای ایرانی با ۷۰ هزار تومان پیدا کنند و بهجای یکی، چندتا میخریدند و مشاهده میکردید که صندوق برندهای ایرانی پر از مشتریانی بود که به تعداد خرید میکنند و اتفاقاً رونق هم داشتند اما الان میبینیم که برندهای ایرانی را حتی گرانتر از بوتیکها و گرانتر از برندهای خارجی قیمتگذاری میکنند و اگر ما در بوتیک یک تی شرت را به قیمت ۲۰۰ هزار تومان میفروشیم در یک برند ایرانی آن را به قیمت ۴۰۰ هزار تومان میفروشند و همین هم باعث از رونق افتادن کارشان شده است. این در حالی است که غیر از مواقع حراج اصلاً تخفیف هم ندارند.
او مانتوی مورد نظرش را در فروشگاه ما پیدا و عنوان کرد که یک سوم قیمت مزونهای حجاب است. نکته دیگر این است که سر این قضیه کرونا و بسته شدن مرزها هم برندهای ایرانی خیلی استفاده کردند و قیمتها را تا آنجا که میتوانستند بالا بردند چون میدانستند مردم دیگر امکان سفر خارج و خرید ندارند، هم بهخاطر کرونا و هم بهخاطر قیمتها در نتیجه برندهای ایرانی قیمتها را تا میتوانستند بالا بردند.
برخی از آنها با ادعای اینکه طراح دارند و در استانداردهای جهانی کار میکنند قیمتها را حتی خیلی بیشتر از اجناس مشابه خارجی گذاشتهاند و این باعث میشود حتی قشری که قبلاً از برندهای خارجی خرید میکرد از همین برندهای ایرانی هم نتواند خرید کند ولی مسأله این است که بیشتر پول به تبلیغات و عکاسی و کارهای اینچنینی میدهند و شاید به لحاظ کیفیت و دوخت آنچنان مناسب نباشند. آنها در واقع میخواهند خیلی زود و سریع به سودهای زیاد برسند. ممکن است یک پیراهن ساده زنانه طراحی کنند که شاید ۷۰ هزار تومان پارچه برده باشد اما آن را ۵۰۰ هزار تومان قیمت میگذارند، در واقع یک جورهایی خودشان را با برندهای معتبر دنیا اشتباه گرفتهاند.
“با افتخار دوخت ایران” این جمله را در بسیاری از فروشگاههای برندهای ایرانی میبینیم، البته که برخی تولیدات واقعاً هم تحسین برانگیز است و آدم فکر میکند تا وقتی چنین پوشاکی در کشور خودش تولید میشود چرا اصلاً باید سراغ جنس خارجی برود اما وقتی قیمتها را میبیند دود از کلهاش بلند میشود.
هرتکه پوشاک چه زنانه و چه مردانه و چه بچگانه، با شتابی زیاد خودش را به مرز یک میلیون تومان نزدیک میکند و گاهی هم از آن میگذرد. این وسط مصرفکننده میماند و تماشای ویترینهایی که اجناس آنها تولید ایران است اما غریبه با جیب ایرانی.