یکی از معماهای روزگار، تصویر چهره مردی است که یکی از نامدارترین و البته خوشنام ترین دولتمردان ایرانی لقب گرفت است.
برای یافتن چهره واقعی کمی باید تاریخ را ورق بزنیم. یکی از تصاویری که به صدراعظم اول ناصرالدین شاه منتسب می دانند همین تصویر زیر است.
برخی معتقدند این تصویر امیرکبیر است اما صحت این نظر را نمی توان تایید کرد. در دورانی که امیر در قید حیات بود دوربین عکاسی، رسمی وارد ایران نشده بود و به همین دلیل است که کمتر کسی از چهره امیرکبیر ذهنیتی روشن دارد.
اما این پایان ماجرای چهره میرزا محمد تقی خان فراهانی نیست. باید کمی به عقب باز گردیم. جایی که محمد شاه قاجار، پس از کش و قوس های فراوان، یک چهره نام آشنا را برای نظارت بر اجرای صحیح معاهده ارزنه الروم به ارزروم ترکیه فعلی یا عثمانی آن روزگار گسیل می دارد؛ میرزا محمد تقی خان فراهانی یا همان امیرکبیر مشهور. البته در آن روزگار آقای فراهانی به عنوان وکیل مختار به عثمانی سفر می کند و ماجرای شهرت امیر به دوره صدراعظمی برمی گردد.
این جا، نقطه عطف داستان است؛ در عثمانی عکسی از هیات ایرانی وجود دارد که میرزا تقی خان فراهانی را با لباس نظامی و درجه سرتیپی نشان می دهد.
او چهار سال در عثمانی زندگی کرد و این تصویر از آرشیو استانداری استانبول به دست آمده است.روزنامه اطلاعات این تصویر را در سال 1354 برای اولین بار منتشر کرد.
او بعدها به ایران بازگشت و داستان صدراعظم شدن و قتلش را کسی نیست که نداند. اما یک نکته جالب دیگر هم وجود دارد. پس از صدراعظمی امیرکبیر، شاه عثمانی یک مامور ارمنی به ایران می فرستند که اوضاع را بررسی کند و به شاه گزارش دهد که آیا امیرکبیر و شاه جوان، نیت حمله به عثمانی را در سر می پرورانند؟
ارستاکینک مسیحی که در بغداد آن روزگار زیرمجموعه کشور بزرگ عثمانی خدمت می کرد به ایران آمد و به شاه اطمینان داد که امیرکبیر عاقل این کشور است و به فکر حمله نیست؛ “با این که او هم مثل سایر رجال ایرانی متکبر است مسلما اعقل آنان است و علت بدگویی و کارشکنیهایی که در پیرامون امیر وجود دارد این است که تا پیش از ظهور امیر، ولایات در تیول امرا و شاهزادگان بود و آ«ان از هر حیث مطلق العنان بودند و هر چه می توانستند به زور و ستم از مردم می ستاندند لیکن دیناری به دولت مرکزی نمی دادند. امیر این بساط را در هم نوردید و لذا دشمنی متنفذین و امرا و شاهزادگان با او امری طبیعی است.