جامه پوش: تولید منسوجات همزمان با ورود مهاجران انگلیسی به مستعمرات آمریکا آغاز شد. این مستعمرات عمدتاً تعداد معدودی از پارچه های زمخت که بیشتر پارچه های پشمی و بومی بودند را برای استفاده محلی تولید می کردند.
با این حال روابط استعماری مانع توسعه تولید منسوجات آمریکایی می شد. قصد دولت انگلیس از پابرجا کردن مستعمرات، تامین مواد اولیه از این مستعمرات و قالب کردن کالاهای ساخته شده انگلیسی به آنها بود، به همین دلیل منشور استعمار تولید منسوجات در این مستعمره ها را خلاف منافع خود می دانست و آن را ممنوع کرده بود.
وضع مقررات و مالیات های محدود کننده مانند قانون شکر (Sugar Act) در سال 1764 و قانون تمبر (Stamp Act) در سال 1765 بر تولید منسوجات تاثیر گذاشت، و به نارضایتی استعماری دامن زد. با نزدیک شدن به انقلاب، تهیه پارچه های وارداتی گران تر و دشوارتر شد و به همین دلیل تلاش برای ساخت منسوجات در داخل مستعمره ها افزایش پیدا کرد.
تغییرات چشمگیر در صنعت نساجی ایالات متحده در اواخر قرن هجدهم و با معرفی ماشین آلات رخ داد. آنها به توسعه تولید منسوجات در ایالات متحده کمک کردند که هزینه بالای نیروی کار و کمبود سرمایه مانع بزرگی بر سر راه آن بود. ایالات متحده در این زمینه خودکفا بود چرا که صنعتگران بسیار ماهری داشت که طراحی، تولید و ارتقای ماشین آلات را به بهترین وجه به انجام می رساندند.
علی رغم تلاش انگلیس برای جلوگیری از ورود دانش و ماشین آلات تولید نساجی به آمریکا، مخترعان آمریکایی توانستند با الهام از طرح ماشین ریسندگی جنی جیمز هارگریو (James Hargreave) انگلیسی زبان که در سال 1770 به ثبت رسیده بود؛ طرح اولیه ماشین آلات نساجی را تهیه نمایند. ماشین آلات ریسندگی جنی که کارشان ریسیدن الیاف و تبدیل آنها به نخ بود اولین بار در فیلادلفیا در فاصله بین سال های 1774 تا 1775 ساخته شدند. بعدها در دهه 1780، دستگاه هایی برای کاردینگ پنبه و پشم به وجود آمدند؛ کار این دستگاه ها تمیز کردن و دسته بندی الیاف خام بود.
سیستم اسلاتر (slater system)
به دنبال استقرار کارخانه های ریسندگی در پروویدنس (Providence) و پاوت کیت (Pawtucket) در سال 1789، ایالت رود آیلند (Rhode Island) به اولین مرکز تولید منسوجات در ایالات متحده تبدیل شد. این کارخانه های جدید با ورود ساموئل اسلاتر (Samuel Slater) انگلیسی در سال 1789 که در زمینه ساخت و راه اندازی کارخانه های ریسندگی فردی با تجربه بود و شناخت کاملی از ماشین آلات نساجی مورد استفاده در کارخانه های انگلستان داشت، توانستند بر مشکلات اولیه فائق آیند. (او برای دور زدن قوانین مهاجرت انگلستان خود را یک کشاورز جا زده بود).
اسلاتر تجهیزات و دستگاه های ریسندگی را ساخت، کار نظارت بر آنها را بر عهده گرفت و نیمی از هزینه ها را نیز پرداخت کرد. شرکای او یعنی ویلیام آلمی (William Almy) و موزس براون (Moses Brown) مواد اولیه را خریداری، نخ ها را بافته و به پارچه تبدیل کردند، پارچه ها را فروخته و نصف دیگر هزینه ها را پرداخت نمودند. بعدها اسلاتر از تخصص و سرمایه اش برای ساخت کارخانه های ریسندگی خودش استفاده کرد. پس از معرفی کارخانه های ریسندگی و ماشین آلات نساجی قسمت اعظم پارچه های آمریکایی در کارخانه ها ساخته می شدند، و تنها معدودی از آنها همچنان به صورت سنتی و در خانه ها تولید می گردیدند.
کارخانه های ریسندگی که از سیستم اسلاتر استفاده می کردند، در محیط های روستایی و در جاییکه نیروی آب در دسترس بود استقرار یافتند؛ آنها از ماشین ریسندگی آبی آرکریت استفاده می کردند که در اصل از انگلستان سرچشمه گرفته بود. در ابتدا آنها از کودکان فقیر یا یتیم هفت تا چهارده ساله به عنوان کارگر استفاده می کردند.
در واقع این سیستم به یک سیستم کار خانوادگی تبدیل شده بود، چرا که خانه های مجاور کارخانه های ریسندگی به خانواده کارگران اجاره داده می شد. معمولاً مالکان این کارخانه های ریسندگی که افراد یا گروه های خانوادگی بودند رفتاری پدر سالارانه داشتند؛ آنها غالباً برخی از رفتارها مانند شرکت در برنامه های کلیسا و پرداخت هزینه کالاهای موجود در فروشگاه شرکت را به کارگران خود تحمیل می کردند.
تعداد کارخانه های نخ ریسی در ایالات متحده در فاصله سال های 1807 تا 1810 از پانزده مورد به هشتاد و هفت مورد رسید؛ پدیده ای که «تب کارخانه های نخ ریسی» نام گرفت. این جهش با تصویب قانون تحریم Embargo Act در سال 1807 همزمان شد؛ این قانون منسوجات انگلیسی را تحریم کرد و باعث رشد عرضه پنبه ارزان قیمت در جنوب گردید.
تولید پنبه به دنبال ساخت ماشین های پنبه پاک کنی در سال 1793 شدیداً گسترش پیدا کرد. در دهه 1820، جنوب به بزرگترین تامین کننده پنبه در جهان تبدیل شد. عرضه پنبه ارزان قیمت و وفور آن، روند تغییر از محصولات پشمی به محصولات پنبه ای را در اوایل قرن نوزدهم تسهیل کرد.
رشد صنعتی به واسطه فعالیت افرادی مانند فرانسیس لاول
فرانسیس کابوت لاول (Francis Cabot Lowell)، انقلاب جدیدی را در تولید منسوجات در دهه 1820 رهبری کرد. سیستم لاول یا والتهام از قدرت ماشین های ریسندگی بهره می برد. اولین کارخانه ریسندگی در والتهام ماساچوست و در سال 1814 افتتاح شد، بعدها کارخانه های ریسندگی دیگری نیز به آن افزوده شدند و این سایت به لاول ماساچوست معروف شد.
این کارخانه های ریسندگی سیستم خود را براساس فرآیند تولید یکپارچه، ماشین آلات جدید و روش هایی پایه گذاری کردند که نسبت به روش های قبلی به مهارت کمتری نیاز داشتند. سیستم لاول- والتهام، فرآیندهای ریسندگی و بافندگی را در یک مرکز با هم ادغام کرد.
پنبه خام از یک طرف کارخانه وارد می شد و پارچه پرداخت شده از طرف دیگر آن خارج می شد. تمرکز اصلی این کارخانه ها بر تولید فراوان پارچه نخی ارزان قیمت بود. آنها از نیروی آب استفاده می کردند؛ در سیستم تامین نیروی آنها، نیروی آب از طریق محورها و تسمه ها در قالب چهار سطح به سمت بالا افزایش پیدا می کرد.
آنها تقریباً همه ماشین آلات را مکانیزه کردند، از ماشین های بافندگی برقی آبی گرفته تا سایر ماشین آلات. مالکان این کارخانه ها به جای اینکه نیروی کار و بالتبع میزان دستمزد پرداختی را افزایش دهند، ماشین آلات جدید را به مجموعه خود اضافه نمودند و به این صورت توانستند تا بهره وری کارخانه های خود را بالا ببرند.
روند تولید پارچه به بخش های ساده ای تقسیم شد، هر کارگر فقط در یکی از این بخش ها فعالیت می کرد، بنابراین هر کدام از این بخش ها به مهارت کمتری نیاز داشتند؛ از این رو کل روند تولید نسبت به قبل کمتر به کارگران متخصص نیازمند بود. با این حال بیشتر موقعیت هایی که ظاهراً به کارگران غیر ماهر احتیاج داشتند، توسط کارگران زن زبردست، فرز و تیز بینی پر شد که مهارت کار با سایر ماشین آلات را نیز فرا گرفته بودند. اما هر چه که کارگران «بیشتر ماهر» می شدند، مدیریت کارخانه تعداد ماشین آلات را برای هر کارگر افزایش می داد (که اصطلاحاً به آن «بسط دادن» می گویند) و یا سرعت عملیاتی ماشین آلات را زیاد می کرد (که اصطلاحاً به آن «سرعت بخشیدن» گفته می شود).
بیشتر کارگران و مالکان این کارخانه ها از جاهایی دیگر آمده بودند. اما شرکت های بزرگ سرمایه دار، مالک این کارخانه ها بودند؛ نه خانواده ها و افراد جزء. مالکان این کارخانه ها مدیرانی را برای اداره آنها استخدام می کردند. کارگران این کارخانه ها عمدتاً زنان جوان و مجردی بودند که از خانواده های کشاورز می آمدند. آنها در همان سایت کارخانه زندگی می کردند و غالباً مجبور بودند یک قانون اخلاقی سختگیرانه را رعایت کنند.
لاول ماساچوست تا سال ۱۸۳۹ توانست از منچستر انگلستان که به تولید کننده پیشروی صنعت نساجی معروف بود، پیشی بگیرد. سی و نه کارخانه ریسندگی و بافندگی در لاول ماساچوست وجود داشت که هر هفته یک میلیون یارد پارچه تولید می کردند. روش کار کارخانه های لاول مبتنی بر یک سیستم پیچیده و یکپارچه بود؛ این سیستم از تأمین سرمایه، استخدام نیروی کار، خرید مواد اولیه، تولید یکپارچه و فروش محصول نهایی تشکیل گردیده بود. این سیستم به الگویی در زمینه رشد و سازماندهای صنایع در ایالات متحده تبدیل شد. موفقیت مالی این کارخانه ها و مالکان بوستونی آنها زمینه را برای رشد بیشتر صنعتی فراهم کرد.
پنسیلوانیا (Pennsylvania) و تولید منعطف
یکی دیگر از مراکز تولید منسوجات در دهه ۱۸۲۰ در پنسیلوانیا ظهور کرد. در حالیکه لاول صنعت نساجی را به وجود آورده و به آن شکل داده بود، فیلادلفیا نیز صنعت نساجی خود را تشکیل داد. شرکت های اختصاصی یا شراکتی با سرمایه ای اندک، کارخانه های ریسندگی و بافندگی پنسیلوانیا را تاسیس کردند. کارگران و صاحبان این کارخانه ها به همان منطقه تعلق داشتند. کارخانه های این منطقه به جای تمرکز بر روی تولید انبوه پارچه بر روی تولید موارد تخصصی تمرکز کردند.
بنابراین فیلادلفیا به مرکز شرکت های تولیدی تخصصی و منعطف (در انواع و اندازه های مختلف) تبدیل شد که علاوه بر کالاهای پنبه ای، کالاهای پشمی، ابریشمی، جوراب و فرش نیز تولید می کردند. شرکت های منعطف فیلادلفیا در دوران بی ثباتی مالی ناشی از جنگ داخلی مقاومت بالاتری از خود نشان دادند و توانستند یک مدل جایگزین برای رشد صنعتی ارائه دهند که به سرمایه داری اختصاصی معروف شد.
تولید نساجی با مراحل اولیه انقلاب صنعتی در ایالات متحده همزمان شد. این مدل ها زمینه را برای رشد صنعت بعدی فراهم کردند، و با تامین سرمایه و تحریک روند توسعه تکنولوژی، باعث تسریع روند رشد صنعتی شدند.
منبع: encyclopedia